کابوس
جمعه مرداد ۲۳ ۱۳۹۴
خواب خوبی نبود
// داشتم در پارک قدم می زدم
ناگهان زمین خوردم و سرم به سنگی خورد و تمام . . .
مُردم . . . به همین راحتی . . . //
خیلی غصه خوردم . . . خیلی مفت جان داده بودم . . . برای این جان خیال ها داشتم . . .
نگرانم
تو که این گونه نمی خواهی ؟ میخواهی ؟
بی لیاقتی ام را شکی نیست اما . . .
رحم می کنی دیگر . . . نه ؟
۹۴/۰۵/۲۳