تَب ِ سُرخ

.:. بسم الله النّور .:.
به تب های زیادی مبتلایم
اما هیچ کدام حریفم نیستند
نذر کرده ام یک روزی ،
برای یک تَب سُرخ بمیرم . . . برای تَب تو . . .

وقتی هوای تو ، خیال رها کردن خیالم را ندارد ،

وقتی به دوست داشتنت ، فاصله را با تمام تلخی اش خسته می کنم ،

وقتی آنجا هم که هستی هنوز ساکن همین تن و همین سینه و همین قلب هستی ،

دیگر چه فرقی می کند که اینجا باشی یا آنجا ... دور باشی یا نزدیک ...

دلتنگم ... اما آرامم که بی شک ، روزی این فاصله را خواهم زدود ...
.
.
.
هبوط ت مبارک ...




پ.ن :

گفته بودمت که چقدر شهریور را دوست دارم ؟

۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۳۶
تَب دار

بعضی ها حتی یک روز هم طاقت دوری ندارند !


نه اینکه لوس باشند ... نه اینکه نازک نارنجی و کم طاقت باشند ...


دست خودشان نیست ... بی اختیار می‌خشکند ... می‌میرند ...


یک چیزهایی برایشان حیاتی ست


مثل آب برای این گل که فقط یک روز آب دادنش را فراموش کردیم !


۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۲
تَب دار

وقت قرآن سر گرفتن نوبت به اسم تو که رسید ،


دوست داشتم می شد خدا را اینگونه قسم بدهم :


الهی


بِ همه کسم ،


بِ همه کسم ، بِ همه کسم


بِ همه کسم ، بِ همه کسم ، بِ همه کسم


بِ همه کسم ، بِ همه کسم ، بِ همه کسم ، بِ همه کسم ...

۶ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۸
تَب دار



کجایی این همه وقت ... ؟!؟




۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۰۰:۴۵
تَب دار

کتاب رو که باز می کنم و شروع می کنم به خوندن

هنوز به صفحه ی سوم نرسیده ... می بندمش ...


غذا که می خورم

هنوز به قاشق پنجم نرسیده می کشم کنار

از داروهای اشتها آور تجویز دکتر هم کاری بر نمیاد


میشینم یه کم فوتبال ببینم

هنوز ده دقیقه نشده دلم میخواد پاشم برم


میرم سراغ کار مورد علاقه م ... نوشتن ...

یا ذهن قفل میکنه یا همه چیز پراکنده ست ... بی خیال میشم ...


حرف که می زنم ... نصف کلماتمو قورت میدم و سکوت رو ترجیح میدم ...


سروقت گوشی هم اونقدر نمیرم که آخر صداش در میاد !

بازی آسفالت توی نوتیفیکیشن های گوشی برام پیغام میذاره که :

"نزدیک ده روزه که نیومدی بازی کنی ... چرا نمیای ... طوری شده ؟!!"

اولش خنده م میگیره از حرفش

اما همین یه پیامش ، برام هزار تا پیام داره ... هزارتا ...

و دیگه نمی خندم ...

.

انگار یه چیزی این وسط ها کمه ... اما نمی دونم چیه ...

یه چیزی که قبل تر ها بوده و الان نیست ...

یه چیزی که باید باشه تا خیلی کارها رو بتونی انجام بدی ...

به قول دوستم ، شدم مثل این ماشین قراضه ها که ظاهرا دارن راه میرن ، اما مدام ریپ میزنن و به سر و صدا افتادن


.


نمی دونم چمه ... فقط می دونم حالم خوب نیست ...

پ . ن :

قصه های بی شمار شرمندگی از روی خدا هم بماند ...

۱۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۱
تَب دار

آشفته و پریشان بودم
دوست داشتم با من حرف بزنی
دوست داشتم صدایت را بشنوم
چشم بستم و کلامت را گشودم
چشم باز کردم گفتی : صبور باش ... دارم نگاهت می کنم ...
خوب می دانستی که چقدر این آیه را دوست می دارم ... درست زدی وسط خال !
آرام و قرارم به همین است که نگاهم می کنی ...
جان به قربان کلام دلجویت !
چشم ...

۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۱۹
تَب دار

// ناگهان طوفان شدیدی می‌وزد ؛ و امواج از هر سو به سراغ آنها می‌آید ؛ و گمان می‌کنند هلاک خواهند شد ؛

در آن هنگام ، خدا را از روی اخلاص می‌خوانند که : اگر ما را از این گرفتاری نجات دهی ، حتما از سپاسگزاران خواهیم بود ! //

(یونس/22)

حس می کنم از تو خیلی دور شدم ؛ اون قدر دور که دیگه باید اسمشو گذاشت گم شدن !

حس می کنم چون گم شدم ، خیلی دلت برام تنگ شده

خیال می کنم همه چیز زیر سر همین دلتنگی توئه

انگار یه وقت هایی عمدا منو میذاری درست وسط همون کشتی و بعدشم یه طوفان شدید و ...

انگار این موج های به ظاهر سهمگین ، خیلی عاشقانه تر از این حرف ها هستند

انگار دلت تنگ شده برا اینکه صدات بزنم ... خالص ... با تمام وجود ...

انگار میخوای یادم نره بی کس بودنم رو !

باشه قبول ... هر چی تو بگی !

این تو و این من و این کشتی ...

داد میزنم ... هوار میکشم :

مهربونم !

جز تو کسی ندارم ...

دوست داشتنی نیستم اما ... دوستت دارم ...

دریاب منِ بی دست و پا رو ...

۱۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۴۲
تَب دار

وقتی به یک نفر خیلی بدهکار باشی ، از آن بدهی هایی که هیچ گاه نتوانی از عهده اش بر بیایی ،


حداقل کاری که از دستت بر می آید این است که زود به زود ، نزد او مرور کنی این دِین همیشگی را


هر بار هم به بهانه ای ...


خوب است بداند که تو حواست هست که همیشه مدیونی و بدهکار


اما انصافاً چقدر شیرین است این بدهکاری اگر ... اگر طرف حساب ، مادرت باشد


اما بعد ...


جانم برای او که وجودم به سبب اوست بگوید که ...


بی حد و حصر از تو ممنونم و به تو مدیون


این بار به خاطر همه ی دوست داشتنی هایی که دوست شان دارم ...


همان ها که قدر دوست داشتن من در برابر حد دوست داشتنی بودن آنها ،

به قطره می ماند در برابر اقیانوس ... بلکه ناچیز تر ...

۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۹
تَب دار

قانون :

من خیلی خوبم . تعریف از خود نیست . اینو تا حالا خیلی ها بهم گفتن

تبصره :

البته هر وقت که بهم احتیاج باشه . . .

۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۸
تَب دار

میان دوست داشتنی هایم ، جایگاه خاصی یافته این سرخ رنگِ دانه دانه

درست از همان لحظه ای که شنیدم که آن وقت ها

یک روزی ، تو ، دل‌ت ، انار خواسته ...



خیلی دوست داشتم این میوه‌ی خوش اقبال زبان می داشت و سخن می گفت

می خواستم حس آن لحظه اش را بدانم

آن لحظه که تو او را طلب کردی ...

۱۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۱ ، ۰۰:۵۵
تَب دار